معنی وتحلیل درس ستایش فارسی ششم 1395


(ستایش) صفحه ی 8 فارسی ششم (کتاب جدید، مهر 1395)

شیخ محمود شبستری(وفات 720 هجری) : از شاعران و عارفان قرن هفتم و هشتم هجری قمری

است که در«شبستر» از روستاهای اطراف تبریز به دنیا آمد. از زندگی او اطّلاع چندانی در دست نیست.

ظاهراً سراسر عمرخود را در «تبریز» یا در نزدیکی آن به سر برده و در همان جا در سال 720 هجری

وفات یافته است.

از وی تآلیفات بسیاری باقی نمانده است. مثنوی»گلشن راز» از جمله آثار اوست.

* گلشن راز : کتابی است عرفانی درباره ی اصول، معانی، اصطلاحات تَصَوُّف(عرفان اسلامی) که شیخ

محمود شبستری آن را در قالب «مثنوی» در 993 بیت به رشته ی نظم درآورد.


1ـ به نام آن که جان را فکرت آموخت / چراغِ دل به نورِ جان برافروخت (آموخت و برافروخت «قافیه اند» و

ردیف نداریم)

معنی بیت اوّل: سخن خود را به نام آن کسی آغاز می کنم که به انسان، اندیشیدن و فکر کردن را آموخت و

دل او را که مانند چراغی است با نورِ جان، روشن و نورانی کرد.

فکرت: فکر، اندیشه، تفکّر / برافروخت: روشن کرد

آرایه: تشخیص(شاعر در مصراع اوّل، «آموختن» را که یکی از ویژگی های انسان است را به «جان» نسبت

داده است).

تشبیه(شاعر در مصراع دوم، «دل» را که (مشبّه) است به «چراغ» که (مشبّه به) است مانند کرده است).

نکته های دستوری: این بیت سه جمله دارد. بخشی از جمله ی نخست حذف شده و اصل آن چنین است:

[سخن خود را] به نام آن که جان را فکرت آموخت [و] چراغ دل به نور جان برافروخت، [آغاز می کنم].

* آموخت: فعل جمله ی دوم * برافروخت: فعل جمله ی سوم است.

* «آن» در مصراع اوّل : مضاف الیه (نام + ـِ + آن)

اسم(مضاف) اسم(مضاف الیه)

* فکرت: مفعول

* «را» در این مصراع به معنای «به» می باشد و نشانه ی مفعول نیست پس«جان» متمّم است.

* «نور جان» در مصراع دوم : متمّم است. *دو ترکیب اضافی داریم: (چراغ دل ـ نور جان)

فکرت: (ت درفکرت نشانه ی مؤنث(زن) بودن واژه است، در قدیم به پیروی از دستورزبان عربی(در عربی هر

واژه یا مذکر است یا مونث که هر کدام یا حقیقی هستند یا مجازی) برخی شاعران به واژه های فارسی نیز

«ت»اضافه می کردند و«ت»از خودواژه است و ضمیر نیست).

2ـ ز فضلش هر دو عالم، گشت روشن / ز فیضش خاکِ آدم، گشت گُلشن(گُلشن و روشن «قافیه اند» و

ردیف نداریم)

از بخشش خداوند هر دو جهان روشن و نورانی شد و خاکِ وجود آدم، گلستان شد.(خداوند با دَمیدن از روح

خود در وجود آدمی، جسم او را که از خاک بی ارزش بود، مانند گلستان ارزشمند و زیبا کرد).

فضل: احسان، بخشش / فیض: بخشش، عطا / گُلشن: گلستان / زِ: مخفّف «از» /

آرایه: کنایه (در مصراع دوم، «خاک آدم» کنایه از «جسم انسان» است).

نکته دستوری: این بیت دو جمله دارد.

* ترکیب «هر دو عالَم» نهاد جمله ی اوّل * ترکیب اضافی «خاک آدم» نهاد جمله ی دوم

صفت اسم اسم

جهان، جمله، فروغِ نورِ حق، دان / حق اندر وی ز پیدایی است پنهان (دان و پنهان «قافیه اند» و ردیف

نداریم)

جهان را به تمامی، پرتوی از نور وجود خداوند بِدان و خداوند به دلیل آنکه در کمال پیدایی و آشکار بودن

است، در این جهان پنهان به نظر می رسد.[نورِخداوند تمامِ جهانِ هستی را فرا گرفته امّا خداوند آن قدر

آشکار است که از شدّت پیدایی، پنهان به نظر می رسد.(دیده نمی شود)]

جمله: همه، تمام/ فروغ: نور، روشنایی/ حق: منظور خداوند / آرایه: تضاد(پیدایی، پنهان)

نکته دستوری: اندر(به معنی در، شکل قدیم حرفِ اضافه ی«در»)/ «وی»شکلِ قدیم او(ضمیر منفصل سوم

شخص مفرد)

مرجع ضمیرِ وی «حق» است / ز: مخفّف«از»

4ـ خِرَد را نیست تابِ نور آن روی / بُرو از بهرِ او، چشمِ دگر جوی(روی و جوی «قافیه اند» و ردیف نداریم)

خِرَد و عقل انسان توان درک نور وجود خداوند را ندارد؛ ای انسان برای دیدن خداوند در جست و جوی

چشم دیگری باش زیرا چشم تو، توان دیدن نور وجود خداوند را ندارد.(منظور شاعر این است که خداوند

برتر از آن است که انسان با عقل خود او درک کند و بفهمد و با چشم خود او را ببیند، انسان برای دیدن

خداوند و درک او به وسیله ی دیگری نیاز دارد و آن وسیله چیزی نیست جُز دل پاکی که گناهان آن را

آلوده نکرده باشد.)

فردوسی نیز در بیتی به همین موضوع اشاره کرده است:

به بینندگان آفریننده را / نبینی، مَرَنجان دو بیننده را

معنی بیت «فردوسی» : با دو چشم خود، آفریننده(پروردگار) را نمی بینی، بیهوده دو چشمانت را اذیت نکن.

خِرد: عقل / تاب: توان

آرایه: تشخیص(شاعر در مصراع اوّل «تاب و توان» را که یکی از ویژگی های انسان است را به خرد یا عقل

نسبت داده).

نکته ی دستوری: بیت سه جمله دارد. * خرد: نهاد جمله ی اوّل

* «را» در عبارتِ «خرد را» نشانه ی مفعول نیست. (خرد را تاب نیست یعنی خرد تاب ندارد)

* برو: فعل امر است و به تنهایی یک جمله می باشد. * جو: فعل امر (بجو)

* تاب: مفعول جمله ی اوّل * چشم دگر: مفعول جمله ی سوم * دگر: مخفّف «دیگر»

دو ترکیب اضافی داریم: آن روی / چشم دگر

صفت اسم اسم صفت

5ـ در او هرچه آن بگفتند از کم و بیش / نشانی داده‌اند از دیده ی خویش(بیش و خویش «قافیه اند» و

ردیف نداریم)

در توصیف خداوند کم و بیش هر چه گفته اند، گفته ی آن ها بر اساس تصوّر ایشان از خداوند بوده است

و خداوند از وصف و فهمشان بالاتر و برتر است.

* در او: درباره ی او * دیده: چشم * آرایه: تضاد(کم، بیش)

نکته ی دستوری: بیت دو جمله دارد. (بگفتند: فعل جمله ی اوّل و نشانی داده اند: فعل جمله ی دوم)

* هرچه: ترکیب وصفی(در نقش مفعول)

6ـ به نزدِ آن که جانش در تجلّی است / همه عالَم، کتابِ حق تعالی است(تجلّی و تعالی «قافیه اند» و

«است» ردیف)

آن کسی که جانش در حضور خداوند قرار دارد، همه ی جهان را همچون کتابی می داند که از وجود

خداوند خبر می دهد.

* تجلّی: آشکار شدن، پیدا شدن * تعالی: بلندمرتبه

آرایه: تشبیه(همه عالم به کتاب مانند شده است)

مشبّه مشبّه بِه

نکته دستوری: این بیت دو جمله دارد. (دل: نهاد جمله ی اوّل)

ترکیب وصفی(همه عالَم): نهاد جمله ی دوم

صفت اسم


[ بازدید : 37503 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]
[ شنبه 10 مهر 1395 ] [ 15:34 ] [ مسیب خانمحمدی ]
تالمتن1395/11/1 ساعت 18:58
خیلییییییی خوبهههههه
یاسمن 1395/10/1 ساعت 10:16
حلماسادات1395/9/22 ساعت 14:43
خیلی عالی بود
علی1395/8/3 ساعت 18:56
اپ باریکلا این شد یه چیزی سازندش کی بوووووود افرین ولی خوب نیست زیاد فرول های هم بگید
سیدهادی1395/7/27 ساعت 19:20
خیلی ممنون عالی بود و خیلی به کارم آمد
حسین1395/7/23 ساعت 22:45
شب عالی متوالی
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]